-
ناهار...
جمعه 2 تیر 1391 11:14
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 اومدم سفره دلمو واسش وا کنم، زد شیکممو سفره کرد! ...
-
خودی...
دوشنبه 1 خرداد 1391 19:10
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ما کلاهمونو قاضی کردیم، حالا واسه ما شاخ شده، میگه باید بری حبس!!!
-
فیثاغورث
دوشنبه 3 بهمن 1390 20:25
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 همیشه تو رابطۀ بعضی چیزا حیرونم! مثلا رابطۀ بین عشق و عقل احساس و منطق دل و مغز چشم و زبون و نهایتا، پاچه، با بناگوش!
-
حال یا هال
پنجشنبه 24 آذر 1390 03:00
همیشه تو حال زندگی کن معمولا همه دوست دارن که تو پذیرایی باشن، ولی تا به خودشون میان میبینن تو سرویسن! کلا حال بهتر از هاله! حالا هی دهن خودتو سرویس کن...!
-
کلاس دومیها
پنجشنبه 28 مهر 1390 17:52
خداوندا! همه ی لوبیاهای پیچیده شده در دستمال کاغذیهای خیس را برویان بچه ها چشمشان به لیوان است گناه دارند
-
نامرد
سهشنبه 19 مهر 1390 23:33
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یه حس خوبی بهم دست داد منم بهش دست دادم ولی یه دفعه بی خداحافظی رفت!
-
هههههیییییی...
دوشنبه 28 شهریور 1390 00:50
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 آدما باهمدیگه خاطرات خوب میسازن، بعدش جدا جدا همشو فراموش میکنن!
-
لا اله الا الله !
دوشنبه 31 مرداد 1390 13:41
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA چرا هی به من نخ میدی!؟! مگه نمیبینی قیچی دستمه؟!؟
-
تقسیم بندی
جمعه 21 مرداد 1390 23:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA انسانها دو دسته اند: . . . - دسته اول - دسته دوم همین !
-
خوشحالی
دوشنبه 3 مرداد 1390 18:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA تو این زمونه خوشحالی از سره نفهمییه! آدم هرچی احمقتر باشه خوشحالتره! با این وجود، خیلیا دلشون میخواد خوشحال باشن، ولی دیگه کار از کار گذشته و نمیتونن!
-
عاشقانه!
چهارشنبه 8 تیر 1390 01:03
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA · بشین · چشم · پاشو · چشم · بخور · چشم · نخور · چشم · بخواب · چشم · نخواب · چشم · .... · چشم · .... · چشم · بمیر · چشم · نمیر · .................................... · گفتم نمیر!!!!؟؟؟؟ · ................................... · میگم نمیر احمق؟؟؟؟!!!!!!؟؟؟؟؟ · چرا مردی؟!؟ من...
-
فرق اورژانس با آتش نشانی
پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390 18:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA می دونی فرق اورژانس با آتش نشانی چیه؟! نه؟! واقعا نمی دونی؟! واضحه که؟! ... اورژانس ماشیناش سفیده , آتش نشانی ماشیناش قرمزه با ماشینایه آتش نشانی آب حمل میکنن , با ماشینایه اورژانس خون ! واسه همین هم رنگهاشون رو معکوس کردن که شماها که چیزای واضح و معمولی رو نمی بینید و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 اردیبهشت 1390 01:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دلم برای ماهی ها می سوزد که در ایام کودکی نمیتوانند خاک بازی کنند . . . Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA پرویزشاپور
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 01:20
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA من تعجب می کنم چطور روز روشن دو ئیدروژن با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند وآب ازآب تکان نمی خورد ! . . .
-
دوباره سلام
سهشنبه 6 اردیبهشت 1390 03:56
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم از شما چه پنهان ما از درون زنگ زدیم ! مرحوم مظلوم: حسین خان پناهی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 دی 1385 18:36
همگی با هم سوار سورتمه شدیم. داریم سورتمه سواری می کنیم. اشکالی هم نداره. اشکال اینجاست که سرعت سورتمه هه که هی تند و تندتر میشه، از لذت و هیجان اولیه کم کم ، کم میشه، هیجان از حد طبیعیش می زنه بالا و به جاش ترس، بعدش هم وحشت میاد. اگه بتونی جلوش رو بگیری که دیگه بهت آدم نمیگن. میگن ساحره، پیغمبر.... یا یه چیزی تو این...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 آذر 1385 23:59
. . . تا حالا با چشم باز عطسه کردی؟! شوخی نمی کنم ٬ فکر می کنی بشه؟! امتحان کن خیلی باحاله!!! . . .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 آذر 1385 01:43
می خوام به اندازه ای کار کنم که آرامشم از بین نره. «دوست ندارم وقتی مردم پولدارترین مردهُ قبرستون باشم» Alefi
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 اردیبهشت 1385 12:38
دختر کشتزار خوشه می چیند سربازی در راه اورا می بیند دریغا مجالی ، دریغا مجالی سربازی در راه، تفنگی در دست تخته ای کودن، آهنگی سرمست دریغا نهالی ، دریغا نهالی کسی نپرسید، سرباز جوان می خواهی برو، می خواهی بمان؟ دریغا سوالی، دریغا سوالی دختر کشتزار خوشه می چیند ردی از سرباز کس نمی بیند دریغا غباری، دریغا غباری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 فروردین 1385 03:44
امروزم را چه ها کردم: ابرها را از فراز خانه ام راندم آسمانم را اتو کردم رخت چرک روزهای رفته را کندم خاطراتم را رفو کردم چشم و ابرو ، بینی و لبها ، می خواندند دستهایم را صدا کردم خیابانها ، رودهای فراخوان بود کفشهایم را به پا کردم و، لکی روی دیوارِ عبورم بود "ها" کردم. "چند تارِ مو"
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 آذر 1384 15:38
تو اگر می دانستی که چه زجری دارد خنجر از دست عزیزان خوردن از من خسته نمی پرسیدی آه ای مرد چرا تنهایی؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 آبان 1384 20:40
اولین بار که قلبت شروع به تپیدن کرد چه احساسی داشتی؟ اولین بار که شکست خوردی ؟ اولین بار که زیر بارون راه رفتی؟ اولین بار که بخشیدیش؟ بازم میبخشی؟ میتونی نبخشی؟ خسته شدی تا حالا ؟ مجبور شدی تو سربالایی بدوئی؟ از خودت بدت اومده؟ جلوی باد دستاتو باز نگه داشتی مثل پرنده ها؟ ....... احساس کردی یکی از اون 52 برگ ورق هستی ؟...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 مهر 1384 13:27
. . . چیزی مرا به قسمت ِ بودن نمی برد از واژه دو وجهی تکرار خسته ام من بی رمق ترین نفس ِ این حوالیم از بودن ِ مکرر ِ بر دار خسته ام من با عبور ثانیه ها خرد می شوم از حمل این جنازه هوشیار خسته ام. سربازهای جمعه . . .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مرداد 1384 20:20
عکس از: امیر صادقی من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم. اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مرداد 1384 20:29
چک چک چکه می کنم. چک می کشی برگشت می خورم. دنبالم تند می دوی تیر خون تنهایی آرام آب می شوم... ّققنوسّ عکس از: محمد امدادی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مرداد 1384 02:12
ًققنوسً # بر بلندای آسمان بر استواری کوه می زنی بال و پر به آب... یا آتش... # تنهایی همیشه هزار سال گذشته است جمع می کنی چوبهای عمرت را به آب... یا آتش... # سرودن آغاز می کنی جرقه ها می جهند رسیده ای به آخر به آب... یا آتش... # خاکسترت می رود برباد... بر آب... بر آتش... یا یک آغاز بلند... عکس از: امیر جعفری
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 تیر 1384 21:46
من امشب سرخوش و دیوانه و مست و غزل خوانم به جام می پناه آورده ام ، از غم گریزانم گر از میخانه باز آیم، مرا غم باز می جوید . . . . روید ای دوستان، من گوشهُ میخانه می مانم... می مانم... . . . . مُردم از بس خوردم! ! ! ! . . .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 تیر 1384 19:27
ای دل چو فراق یار دیدی خون شو ای دیده موافقت کن و جیحون شو ای جان٬ تو عزیز تر نه ای از جانان بی یار نخواهمت٬ ز تن بیرون شو . . . . . . .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 تیر 1384 00:34
به کویت با دل شاد آمدم ،با چشم تر رفتم به دل امید درمان داشتم، درمانده تر رفتم من مسکین به راه عشق چون از پا درافتادم، به سر رفتم . . .. .. ... ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 تیر 1384 01:46
پر کن پیاله را کاین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی برد * این جام ها که در پی هم می شود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گردآب می رباید و آبم نمی برد * من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بیکران عالم پندار رفته ام تا دشت پر ستارهً اندیشه های گرم تا مرز ناشناختهً مرگ و زندگی تا کوچه باغ خاطره های گریز پا تا شهر...